نگاهی به داستان و ترجمه زندان

نگاهی به داستان (زندان) آزاد عزیزی چندماه قبل از ترجمه داستان زندان به زبان کردی تحلیلی برآن برای یکی از مجلات نوشتم، که چکیده کوتاهی از آن را تقدیم میدارم . داستان (زندان) در حقیقت روایتی پر نما و نماد از سرگشتگی انسان امروزی است که درمانده و خسته از زندانهایی که به دور خود […]

  

نگاهی به داستان (زندان) آزاد عزیزی چندماه قبل از ترجمه داستان زندان به زبان کردی تحلیلی برآن برای یکی از مجلات نوشتم، که چکیده کوتاهی از آن را تقدیم میدارم . داستان (زندان) در حقیقت روایتی پر نما و نماد از سرگشتگی انسان امروزی است که درمانده و خسته از زندانهایی که به دور خود […]

نگاهی به داستان
(زندان)

آزاد عزیزی

چندماه قبل از ترجمه داستان زندان به زبان کردی تحلیلی برآن برای یکی از مجلات نوشتم، که چکیده کوتاهی از آن را تقدیم میدارم .
داستان (زندان) در حقیقت روایتی پر نما و نماد از سرگشتگی انسان امروزی است که درمانده و خسته از زندانهایی که به دور خود ساخته در پی رهایی است.انسان خسته از آجر و ساختمان که در آرزوی بازگشت به دنیای ترانه ها و ستاره و چمنهای سرسبز است.
مصطفی شامی در آرزوی این رهایی درخیابانهای رنگ باخته میدود و آسمان را که نماد آزادی است با اندوه و حسرت فریاد میکشد. این کلید آغازین داستان برای ورود خواننده به فلسفه و شناختی ناب که با همان اولین کلمه داستان یعنی اسم داستان (زندان) شروع میشود.
داستان از زبان دانای کل با زاویه بیرونی انگار از بالای سردنیای آشفته آدمها روایت میشود و بعد بلافاصله از درون (لمیا) و ازدریچه ذهن و نگاه او و خیال پردازی او ادامه داده می شود.
لمیا همسر قهرمان داستان بعد ازشیون و زمان طولانی گریستن با رسیدن شب از گریستن دست میکشد و شاید خرسند از دست یافتن به رهایی همسرش در خیال خود فرشتگانی سفید پوش را میبیند که همسرش را به سرزمینی سرسبز و پهناور میبرند و او را به آرزویش رسانده اند.
کلید دوم داستان با توصیف گاه و بیگاه نویسنده از پرنده و پرواز به خواننده داده میشود. رهایی با اشاره به کبوتری که لباس ماتم پوشیده و بی تاب زیر باران شدید که حتی نای پروازش نمانده دگرگون میشود.
وحشت و اندوه به داستان باز میگردد قهرمان حبس در گور و زندانی شدن در قبر را هم نپذیرفته و به خانه اش فرار میکند.
پرنده سیاه و گل و آلود شده و فرشتگان سفید پوش نیز بدل به پاسبانان و نگهبانان کشیک شده اند .
داستان در تعلیق بین خیال پردازی (لمیا) ویا بهتر بگوییم رویا و خواب (لمیا) و روایت خود داستان استادانه در پی رساندن یک پیام است . زاویه دید و روایت نیز کاملا رها و درخدمت محتوا و موضوع اصلی داستان به سرعت تغییر داده میشوند.
قهرمان داستان با توهم رسیدن به رهایی به مرگ پناه می برد اما همانطور که خودش هم اعتراف می کند گور جای مناسبی برای انسانها نیست از قبرستان فرار میکند. فرشتگان سفید پوش یا همان نگهبانان و پاسبانان فبرستان او را برمیگردانند و به جرم فرار نزد قاضی میبرندتا محاکمه شود . حکم برای او صادر می شود.
او به همان عذابی محکوم میشود که از آن خسته شده و گریخته، فرشتگان یا پاسبانان سفید پوش طبق حکم او را به سرسزمین پهناور و سرسبزی میبرند و او به ساختن قصرها و ساختمانها که در حقیقت زندانهای آدمی هستند محکوم و مجبور میشود. همچنان انسانی انگار محکوم به حبس ابد و دائما اسیر که انگار هیچگاه رهایی را نمییابد. چنان پرنده ای (نماد سمبلیک خود داستان) گرفتار درقفس که تنها صدای بدن خود رامیشنود که به دیواره های قفس میکوبد. به جمله پایانی داستان بیشتر دقت میکنم:
زمین بی آب و علف و دشت سرسبز هر دو آسمانی داشتند از جنس میله های فولادی.
داستان (زندان) اولین داستان مجموعه داستان رعد نوشته زکریا تامر نویسنده بزرگ جهان عرب است. زکریا تامر به سال ۱۹۳۱ در دمشق متولد شد.درخاندانی سنتی در محله ی فقیر نشین «بحصه»،در سیزده سالگی به سبب تهیدستی و نیاز ، مدرسه را رها کرد و به مدرسه زندگی روی آورد.و دریک آهنگری مشغول کار شد،اما همیشه به مطالعه ادبیات میپرداخت و همان سالها نیز آثار نویسندگان جهانی را میخواند از سال ۱۹۶۲ به بعد سردبیر مجلاتی چون «الموقف العربی» و «المعرفه»شد.
از سال ۱۹۹۱ به آکسفورد انگلیس مهاجرت کرده و داستانهای زیادی نوشته است که به زبانهای مختلف ترجمه و جوایز فراوانی نصیبش کرده است‌.او در سال ۲۰۰۹ به خاطر مجموعه آثارش جایزه ی بلوستروپلیس المجادی بن ظاهر و جایزه قاهره را دریافت کرد.
در ایران از مجموعه داستان «رعد» دو ترجمه موجود است ، یکی توسط غلامرضا امامی که دوستی دیرینه با خود زکریا تامر دارد و تامر برای ترجمه ایشان درآمدی نگاشته که در ابتدای کتاب آورده و دیگری البته با نام «تندر» ترجمه محمد رضا مرعشی پور که دارای ترجمه ای ضعیف است.

دسته بندی: جامعه, فرهنگ و هنر برچسب ها:

به اشتراک بگذارید :

مطلب قبل و بعد
مطالب مشابه

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد